من بهشتی ام
من بهشتی ام
مرسی ک برام دعا کردید
همون چیزی شد که میخوام
دانشگاه شهید بهشتی/تهران/روزانه
من بهشتی ام
مرسی ک برام دعا کردید
همون چیزی شد که میخوام
دانشگاه شهید بهشتی/تهران/روزانه
امروز روز عرفه است
برام دعا کنید
فردا جواب های ارشد میاد
....
از دیشب استرس لعنتیم شروع شده
از اون استرس ها ک مجبور میشم همش ی چیزی بخورم و بجوام تا یادم بره منتظرم
....
خیلی برام دعا کنید منم دعاتون میکنم زیاد زیاد :))
خب امروز هم مجله خوندم هم کتاب ...بریم سراغ مجله :
مجله معیشت
نخستین نشربه مالی و اقتصادی خانواده
قیمت هشت هزار تومان
این مجله راجع به اقتصاد رفتاری ، چگونه کم خرج زندگی کردن و سرمایه گذاری مطلب مینویسه
امروز دو نسخه از این مجله رو خوندم ....نکات خیلی خوب کم داره! برای یک زن خانه دار یا یک بازاری که سواد دانشگاهی نداره میتونه مجله خوبی باشه وگرنه سواد رو نمیتونه زیاد ببره بالا
همین الانش کل دوتا مجله رو ورق زدم دوتا نکته خوب پیدا کنم بهتون بگم پیدا نمیکنم یا فکر کنم چون از قبل میدونستم برام جالب نبودن...
مثلا قبل خرید لیست خرید تهیه کنید.بودجه خریدتون مشخص باشه.پس انداز کنید.
یک مقالش هم به شدت عصابمو خورد کرد! ببینید افرادی که ساکن استان های دیگه هستن واقعاً در شهر زندگی میکنن! درس خونده و با فرهنگ و اصیل اند...بنا نمیشه تو مجله به سایر استان ها بگن شهرستانی و به پایتخت بگن شهر!!! یا باید جغرافیای دوم دبیرستان رو بهشون یاد داد یا اینکه ادبیات مقاله نویسی رو....
خلاصه شاید تو محاوره ب استان های دیگه بگن شهرستان ولی تو مجله اینکار توهینه!!!
این مطلب ممکنه مطلوب خیلی از افراد نباشه اما میدونم باید گفته بشه
مدتیه اخبار انگلیسی گوش میدم مثلا فرنس 24 یا اخبار آریرانگ
یکی از این خبرها مربوط به پریود زنان در جوامع جهان سوم بود
کشورهایی که توالت عمومی نداشتن و زنان و مردان وسط شهر.گوشه دیوار.هرجا ک بود دستشویی میرفتن و این برای بهداشت زنان خیلی خطرناکه
بنابر آناتومی بدن زنان احتمال عفونت خیلی زیاده و کلی بیماری ممکنه ایجاد بشه اگه مراقبت نشه و حتماً باید لباس زیر نخی و تمیز استفاده کنن
حالا مشکل اساسی این زنان نبود نواربهداشتی ( به انگلیسی میشه پد) و تامپون بود. انقدر فقیر بودن که نمیتونستن این موارد بهداشتی رو بخرن به خاطر همین ی سری دخترای جوان نواربهداشتی های پارچه ای درست میکردن که قابل شستشو بود ...
بعد نشون میداد کل لباس هاشون رو کنار همدیگه.حتی اون پارچه هارو کنار هم تو ی زمین خیلی کثیف میشستن...
قدیما تو ایران هم زندگی زنان اینجور سخت بوده.حتی نمیشده بگن که پریودن یا اصلا نواربهداشتی درکار نبوده....
.....
بخش دوم خبر راجع به تبلیغات و تابوی پریود و عادت ماهانه زنان بود...میگفتن چرا وقتی زنان نیمی از جامعه جهانی هستن باید نادیده گرفته بشن و تو تبلیغات نواربهداشتی خون رو شبیه به یک مایع آبی رنگ نشون بدن! درصورتی که عادت ماهانه نشان دهنده سلامتی زنان هست!
بعد در کشورهای غربی (ایران رو نمیدونم) نواربهداشتی و تامپون هارو جزو کالاهای لوکس محسوب کردن و شامل مالیات شده.درصورتی ک زنان اکثریت جامعه رو دارا هستن و نواربهداشتی یک کالای ضروریه نه کالای لوکس! و قرار بود قانونی تصویب بشه راجع ب بهداشت زنان و لغو مالیات بر نواربهداشتی
.
حالا مردهای جامعه: ما زنان و دختران و خواهران شما،پریود میشیم.هرماه درد میکشیم.پا به پای شما این راه سخت زندگی رو طی میکنیم.بعد به ما وقتی عصبانی میشیم میگید مغزمون پریود شده؟ دردمون رو مسخره میکنید؟ به خاطر پریود به ما میگید کثیف؟ این خون نیازه تا بچه های خود شما به دنیا بیاد....میدونید چقدر سخته وقتی پریودی امتحان بدی؟ درد و ضعف و کم خونی؟ قدر مادر و خواهر و همسرتون رو بدونید....قهرمان هایی هستن ک به حمایت شما احتیاج دارن
کامنت های منفی مطمئناً تایید نمیشن چون این یک پست اطلاع رسانیه
امروز فیلم a street cat named bob
رو دیدم...
تو یکی از وبلاگ هایی ک دنبال میکنم معرفیش کرده بودن و از طرفی هم که خودم دوتا گربه دارم خب فیلم خیلی جالب و بانمکی بود...
در انگلیس که داستان اصلی و واقعی رخ میده کتابی تحت همین نام هم چاپ شده جالبه بدونید داستان زندگی نویسنده و گربش کاملاً واقعی بوده...
خب فیلم انقدر عمیق نبود که بخوام نقد یا تحلیلش کنم...روایت ساده و لطیفی داشت که مطمئناً کسایی که گربه دارن یک دل نه صد دل عاشقش میشن...مخصوصا عاشق مرد خوشتیپ داستان باب
فیلم قشنگیه..دوستش داشتم و فیلمی که میشه با خانواده و کودکان دید...حس لطیف حیوان دوستی و کمک به دیگران رو به بیننده منتقل میکنه و تا ساعت ها حس خوبی به آدم میده
جالبه وقتی فیلم تموم شد بابام گفت بیا تو هال ببین کی منتظرته...رفتم دیدم گربه خان ولو شده وسط فرش گرفته خوابیده...منم یکی دو دیقه کنارش دراز کشیدم بعدش فرستادمش حیاط
گفته بودم عاشق کوآنتین تارنتینو ام؟
نگفته بودم؟
من عاشق این بشرم! کل فیلم هاشو به غیر دوتا قدیمی دیدم
جانگو هم سکانسی ک خود تارانتینو با دینامیت منفجر میشه معرکه است....
یه اتود دیدم صورت تارانتینو روش حک شده...میخوام بخرمش...بعد هرکی ازم بپرسه تاحالا عاشق شدی؟ بگم آره و نوک اتود رو بکنم تو چشماش و خونش پخش بشه اینطرف و اونطرف
بگم دیدی عشقمو؟
حوصلم بگیره راجع بهش میحرفم ولی فعلا در همین حد که خلاقیتش رو دوست دارم
مخصوصاً جانگو ک لئوناردو دی کاپریو هم توش بازی کرده بود
البته پالپ فیکشن جایگاهش ویژست...مخصوصاً بازی ساموئل ال جکسون ...
خب الان هم کتاب میخوام معرفی کنم هم عکاس!
سه سال پیش کتاب ممنوعه ای تحت عنوان "طوطی" اثر ذکریا هاشمی رو به صورت فایل pdf دانلود کردم و خوندم...
اصلا و ابدا توصیه نمیکنم بخونید مگه اینکه بالای بیست سال باشید...
اون موقع من اصلاً گیج بودم که دارم چی میخونم و چقدر وحشتناک و چندش آوره تا پایان کتاب که تصمیم گرفتم هرکتابی رو حتی اگه ممنوعه هم باشه نخونم، هرچند بعدا "لولیتا " رو خوندم ولی خب ...
قصدم بررسی کتاب نیست بلکه معرفی آقای " کاوه گلستان" عکاسی که تصمیم میگیره از سه قشر جامعه اون زمان (قبل انقلاب اسلامی) عکاسی کنه...سه قشری که کاوه گلستان انتخاب میکنه : 1- مردان کارگر 2- کودکان معلول 3- زنان روسپی
کاوه گلستان عکس هایی از شهرنو و زنانی که در اون وضعیت زندگی میکردن تهیه میکنه که با خوندن کتاب طوطی بیشتر به حقیقت تلخ ماجرا پی میبرید..زنانی که آینده ای ندارن.هیچ موجودیتی ندارن...به معنای واقعی فقط کالایی خریدنی هستن که روح و روانشون کشته شده.زنانی که هنوز هستن ولی نه در شهرنو بلکه تو لایه های اجتماع گم شدن و سعی داریم این حقیقت تلخ رو نادیده بگیریم!
کتاب طوطی از منظر مردی به نام هاشم به این زنان نگاه میکنه و خیلی به اون منطقه علاقه خاصی نشون میده...در کل وجود چنین مردانی که باعث میشه اون سبک از زندگی رونق بگیره!!! حقیقتش سر خوندن این کتاب کلی دعوام کردن بخوام نقد و بررسیش کنم عصابم خورد میشه ولی ی لینک گذاشتم دوست داشتید بخونید بیوگرافی جالب و کاملی از کاوه گلستان و کارهاش گفته امیدوارم خوشتون بیاد :
http://azadamirkhizi.blogfa.com/post/97