یک پری ماهگون

مشخصات بلاگ
یک پری ماهگون

سلام! این اولین وبلاگی که ساختم و جایی که حرفا و خاطراتم رو قراره بنویسم...کتاب ها و فیلم هایی که خوندم و دیدم ، آدم هایی که ملاقات می کنم و گام هایی که می خوام بردارم...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
جمعه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ ب.ظ

من بهشتی ام

من بهشتی ام

مرسی ک برام دعا کردید

همون چیزی شد که میخوام

دانشگاه شهید بهشتی/تهران/روزانه 

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۳
پری
پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۴۶ ق.ظ

برام دعا کنید :*

امروز روز عرفه است

برام دعا کنید

فردا جواب های ارشد میاد

....

از دیشب استرس لعنتیم شروع شده

از اون استرس ها ک مجبور میشم همش ی چیزی بخورم و بجوام تا یادم بره منتظرم

....

خیلی برام دعا کنید منم دعاتون میکنم زیاد زیاد :))


۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۴۶
پری
چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۵۵ ب.ظ

نقد مجله

خب امروز هم مجله خوندم هم کتاب ...بریم سراغ مجله :

مجله معیشت

نخستین نشربه مالی و اقتصادی خانواده

قیمت هشت هزار تومان

این مجله راجع به اقتصاد رفتاری ، چگونه کم خرج زندگی کردن و سرمایه گذاری مطلب مینویسه 

امروز دو نسخه از این مجله رو خوندم ....نکات خیلی خوب کم داره! برای یک زن خانه دار یا یک بازاری که سواد دانشگاهی نداره میتونه مجله خوبی باشه وگرنه سواد رو نمیتونه زیاد ببره بالا

همین الانش کل دوتا مجله رو ورق زدم دوتا نکته خوب پیدا کنم بهتون بگم پیدا نمیکنم یا فکر کنم چون از قبل میدونستم برام جالب نبودن...

مثلا قبل خرید لیست خرید تهیه کنید.بودجه خریدتون مشخص باشه.پس انداز کنید.

یک مقالش هم به شدت عصابمو خورد کرد! ببینید افرادی که ساکن استان های دیگه هستن واقعاً در شهر زندگی میکنن! درس خونده و با فرهنگ و اصیل اند...بنا نمیشه تو مجله به سایر استان ها بگن شهرستانی و به پایتخت بگن شهر!!! یا باید جغرافیای دوم دبیرستان رو بهشون یاد داد یا اینکه ادبیات مقاله نویسی رو....

خلاصه شاید تو محاوره ب استان های دیگه بگن شهرستان ولی تو مجله اینکار توهینه!!!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۵۵
پری
شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۴۰ ب.ظ

درد ماهانه نیمی از جامعه

این مطلب ممکنه مطلوب خیلی از افراد نباشه اما میدونم باید گفته بشه

 مدتیه اخبار انگلیسی گوش میدم مثلا فرنس 24 یا اخبار آریرانگ

یکی از این خبرها مربوط به پریود زنان در جوامع جهان سوم بود

کشورهایی که توالت عمومی نداشتن و زنان و مردان وسط شهر.گوشه دیوار.هرجا ک بود دستشویی میرفتن و این برای بهداشت زنان خیلی خطرناکه

بنابر آناتومی بدن زنان احتمال عفونت خیلی زیاده و کلی بیماری ممکنه ایجاد بشه اگه مراقبت نشه و حتماً باید لباس زیر نخی و تمیز استفاده کنن

حالا مشکل اساسی این زنان نبود نواربهداشتی ( به انگلیسی میشه پد) و تامپون بود. انقدر فقیر بودن که نمیتونستن این موارد بهداشتی رو بخرن به خاطر همین ی سری دخترای جوان نواربهداشتی های پارچه ای درست میکردن که قابل شستشو بود ...

بعد نشون میداد کل لباس هاشون رو کنار همدیگه.حتی اون پارچه هارو کنار هم تو ی زمین خیلی کثیف میشستن...

قدیما تو ایران هم زندگی زنان اینجور سخت بوده.حتی نمیشده بگن که پریودن یا اصلا نواربهداشتی درکار نبوده....

.....

بخش دوم خبر راجع به تبلیغات و تابوی پریود و عادت ماهانه زنان بود...میگفتن چرا وقتی زنان نیمی از جامعه جهانی هستن باید نادیده گرفته بشن و تو تبلیغات نواربهداشتی خون رو شبیه به یک مایع آبی رنگ نشون بدن! درصورتی که عادت ماهانه نشان دهنده سلامتی زنان هست!

بعد در کشورهای غربی (ایران رو نمیدونم) نواربهداشتی و تامپون هارو جزو کالاهای لوکس محسوب کردن و شامل مالیات شده.درصورتی ک زنان اکثریت جامعه رو دارا هستن و نواربهداشتی یک کالای ضروریه نه کالای لوکس! و قرار بود قانونی تصویب بشه راجع ب بهداشت زنان و لغو مالیات بر نواربهداشتی

.

حالا مردهای جامعه: ما زنان و دختران و خواهران شما،پریود میشیم.هرماه درد میکشیم.پا به پای شما این راه سخت زندگی رو طی میکنیم.بعد به ما وقتی عصبانی میشیم میگید مغزمون پریود شده؟ دردمون رو مسخره میکنید؟ به خاطر پریود به ما میگید کثیف؟ این خون نیازه تا بچه های خود شما به دنیا بیاد....میدونید چقدر سخته وقتی پریودی امتحان بدی؟ درد و ضعف و کم خونی؟ قدر مادر و خواهر و همسرتون رو بدونید....قهرمان هایی هستن ک به حمایت شما احتیاج دارن


کامنت های منفی مطمئناً تایید نمیشن چون این یک پست اطلاع رسانیه




۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۴۰
پری
پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۳۰ ب.ظ

کتاب خوره :)

دوتا کتاب خیلی جالب خوندم.در عرض دوازده ساعت :)
دن کیشوت از زبان اریش کستنر...و ... آوای امواج از یوکیو می شیما
آوای امواج خیلی زیبا بود.خیلی دل انگیز و عاشقانه
رفتم کتاب " برف بهاری" از این نویسنده ژاپنی رو هم گرفتم...
.............
شما جزو کدوم دسته اید؟
چقدر مطالعه میکنید و کتاب میخونید؟
من حداقل روزی سه ساعت کتاب میخونم و هفته ای دو یا سه تا کتاب...
پس به عبارتی میشم جزو اون سیزده درصد :)
راستی آدم ها باهم فرق دارن بعضیا میتونن چندکتاب رو پشت سرم هم یا باهم بخونن بدون اینکه قاطی کنن! بعضیا دوست دارن یک کتاب بخونن تموم ک شد دو هفته بعد شروع کنن یک کتاب جدید بخونن! این بستگی ب توانایی خود فرد داره پس همه مثل هم نیستن!
مهم اینکه کتاب بخونیم :)

...........
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۳۰
پری
شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۲۸ ب.ظ

آشیانه افسانه

سلام
برای بار سوم سری پنجگانه آشیانه افسانه رو خوندم!
معتادشم معتاد...بیشتر از هری پاتر دوسش دارم..حتی شده شب ها خواب دنیای آشیانه افسانه رو دیدم...ی جورایی اینکه من پری ماهگونم از این سری کتاب الهام گرفته شده...من به سه دلیل ماهگونم که خب جاش اینجا نیست بگم ولی یکی از دلیل هاش همین کتابه....انقدر تاثیر کتاب روی من شدیده ها...انقدر که شما فکر کنید چل شدم :)))
اگ کتاب های ژانر فانتزی یا فنتسی رو دوست دارید و عاشق جادو و دنیای فراطبیعی هستید آشیانه افسانه رو از دست ندید...
من سری کتاب هاشو از کتابخونه گرفتم.ولی تو سایت ها هم فایل pdf اش واسه دانلود هست...
مشخصات کتاب هم اینه :
پنج گانه آشیانه افسانه _ نویسنده براندون مول _ مترجم میلاد فشتمی
...
جدیدا هم دیدم ی کتاب مصور از موجودات و شخصیت های کتاب چاپ شده...عکساش رو گذاشتم ببینید چه خوشگل تصویر سازی کردن. دقیقاً مثل خود توصیفات کتاب
...
باز میخوام بخونمش! باز میخوام خوابشونو ببینم! انقدری که عاشق " نرو" یکی از هیولاهای داخل کتاب شدم :)))
عشقه دیگه :))

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۲۱:۲۸
پری
دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۲۶ ب.ظ

باب کت...گربه زنجبیلی

امروز فیلم a street cat named bob

رو دیدم...

تو یکی از وبلاگ هایی ک دنبال میکنم معرفیش کرده بودن و از طرفی هم که خودم دوتا گربه دارم خب فیلم خیلی جالب و بانمکی بود...

در انگلیس که داستان اصلی و واقعی رخ میده کتابی تحت همین نام هم چاپ شده جالبه بدونید داستان زندگی نویسنده و گربش کاملاً واقعی بوده...

خب فیلم انقدر عمیق نبود که بخوام نقد یا تحلیلش کنم...روایت ساده و لطیفی داشت که مطمئناً کسایی که گربه دارن یک دل نه صد دل عاشقش میشن...مخصوصا عاشق مرد خوشتیپ داستان باب

فیلم قشنگیه..دوستش داشتم و فیلمی که میشه با خانواده و کودکان دید...حس لطیف حیوان دوستی و کمک به دیگران رو به بیننده منتقل میکنه و تا ساعت ها حس خوبی به آدم میده

جالبه وقتی فیلم تموم شد بابام گفت بیا تو هال ببین کی منتظرته...رفتم دیدم گربه خان ولو شده وسط فرش گرفته خوابیده...منم یکی دو دیقه کنارش دراز کشیدم بعدش فرستادمش حیاط




۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۲۳:۲۶
پری
دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۰۷ ق.ظ

کوآنتین پرینتینو

گفته بودم عاشق کوآنتین تارنتینو ام؟

نگفته بودم؟

من عاشق این بشرم! کل فیلم هاشو به غیر دوتا قدیمی دیدم

جانگو هم سکانسی ک خود تارانتینو با دینامیت منفجر میشه معرکه است....

یه اتود دیدم صورت تارانتینو روش حک شده...میخوام بخرمش...بعد هرکی ازم بپرسه تاحالا عاشق شدی؟ بگم آره و نوک اتود رو بکنم تو چشماش و خونش پخش بشه اینطرف و اونطرف

بگم دیدی عشقمو؟

حوصلم بگیره راجع بهش میحرفم ولی فعلا در همین حد که خلاقیتش رو دوست دارم

مخصوصاً جانگو ک لئوناردو دی کاپریو هم توش بازی کرده بود

البته پالپ فیکشن جایگاهش ویژست...مخصوصاً بازی ساموئل ال جکسون ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۱:۰۷
پری
دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۰۷ ق.ظ

کاوه گلستان

خب الان هم کتاب میخوام معرفی کنم هم عکاس!

سه سال پیش کتاب ممنوعه ای تحت عنوان "طوطی" اثر ذکریا هاشمی رو به صورت فایل pdf دانلود کردم و خوندم...

اصلا و ابدا توصیه نمیکنم بخونید مگه اینکه بالای بیست سال باشید...

اون موقع من اصلاً گیج بودم که دارم چی میخونم و چقدر وحشتناک و چندش آوره تا پایان کتاب که تصمیم گرفتم هرکتابی رو حتی اگه ممنوعه هم باشه نخونم، هرچند بعدا "لولیتا " رو خوندم ولی خب ...

قصدم بررسی کتاب نیست بلکه معرفی آقای " کاوه گلستان" عکاسی که تصمیم میگیره از سه قشر جامعه اون زمان (قبل انقلاب اسلامی) عکاسی کنه...سه قشری که کاوه گلستان انتخاب میکنه : 1- مردان کارگر   2- کودکان معلول   3- زنان روسپی

کاوه گلستان عکس هایی از شهرنو و زنانی که در اون وضعیت زندگی میکردن تهیه میکنه که با خوندن کتاب طوطی بیشتر به حقیقت تلخ ماجرا پی میبرید..زنانی که آینده ای ندارن.هیچ موجودیتی ندارن...به معنای واقعی فقط کالایی خریدنی هستن که روح و روانشون کشته شده.زنانی که هنوز هستن ولی نه در شهرنو بلکه تو لایه های اجتماع گم شدن و سعی داریم این حقیقت تلخ رو نادیده بگیریم!

کتاب طوطی از منظر مردی به نام هاشم به این زنان نگاه میکنه و خیلی به اون منطقه علاقه خاصی نشون میده...در کل وجود چنین مردانی که باعث میشه اون سبک از زندگی رونق بگیره!!! حقیقتش سر خوندن این کتاب کلی دعوام کردن بخوام نقد و بررسیش کنم عصابم خورد میشه ولی ی لینک گذاشتم دوست داشتید بخونید بیوگرافی جالب و کاملی از کاوه گلستان و کارهاش گفته امیدوارم خوشتون بیاد :


http://azadamirkhizi.blogfa.com/post/97

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۰۷
پری
جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۲۶ ق.ظ

یک نفس عمیق

یکی از بهترین فیلم هایی که دیدم " نفس عمیق " ساخته پرویز شهبازی
سال ساخت فیلم 1382 بوده و من 9 سالم بیشتر نبوده و تا یک ماه پیش از وجود چنین فیلمی خبر نداشتم این فیلمو دیدم و حتما یکی از بهترین ها بوده و خواهد بود...
بازی فوق العاده مریم پالیزبان در نقش آیدا یکی از نقاط قوت فیلم و میتونم بگم اگه کسی غیر از خانم پالیزبان این شخصیت رو بازی میکرد هیچوقت نمیتونست انقدر موفق و چشمگیر بشه....یعنی عاشق صحبت کردن آیدام.خنده هاش و تندتند حرف زدنش برام لذت بخشه.فکر کنم بیشتر از ده بار هر سکانسی که آیدا حضور داشت رو دیدم. مخصوصا وقتی رفته گردش علمی و منصور میره دنبالش آیدا میگه فرآیند کوه زایی البرز چه خبر! عجب غلطی کردم سوار ماشین تو شدم! و در ادامه میگه " میخوام قزل آلا بخورم" ی جوری میگه آدم گشنش میشه D:
یا جایی که با شیطنت خاص خودش به منصور میگه " حالا شاید بشه فردا دیدتت" :)))))
شیوه روایت داستان ، صحنه پرداری و شخصیت پردازی افراد و قهرمان های داستان،موسیقی تیتراژ آخر ، معماهای مینیمالیستی فیلم همه و همه باعث جذابیت فیلم شدن و بعد از" چریکه تارا "یکی از بهترین فیلم های ایرانی که دیدم...( حالا شاید لیست فیلم هام در آینده تغییر کنه )
با اینکه طعم فیلم تلخ بود اما اصلا بعدش حس بدی نداشتم و بیشتر احساسات و افکار شخصیت ها رو درک کردم. بسی از فیلم خوشمان آمد و پیشنهاد میکنم ببینیدش :)

یکی از بهترین دیالوگ های فیلم :

آیدا ( مریم پالیزبان ) : ببین من یه سیستمی دارم تو زندگی‌ام به اسم راهپیمایی‌های طولانی مدت، من همین‌جوری شروع می‌کنم راه می‌رم، راه می‌رم، اصلا حرکتم‌رو قطع نمی‌کنم، ماشینا بوق می‌زنن، مردم بهم متلک می‌گن، ماشین میاد از روم رد می‌شه، برف میاد، بارون میاد ولی من همچنان به راه رفتن ادامه می‌دم. الانم اگه سوار شدم به خاطر این بود که خیلی خیس شده بودم یعنی حوصله راه رفتن دیگه نداشتم، خسته شده بودم. بعد به‌خاطر اینم هیچی نمی‌شنوم برای اینکه تو گوشم موسیقیه. یعنی تمام مدت دارم به موسیقی گوش می‌دم. تو چی؟ تو به موسیقی گوش می‌دی؟ اون‌وقت چی گوش می‌دی اگه گوش بدی؟ چون می‌دونی، من آدما رو از موزیکی که گوش می‌دن طبقه‌بندی می‌کنم. یعنی اینکه واسم مهمه که بدونم کسی بلوز گوش بده یا جاز گوش بده یا موسیقی آلترنتیو گوش بده یا مثل من فکرش باز باشه اول باخ گوش بده بعد موسیقی آلترنتیو گوش بده. بعد همه رو پشت سر هم گوش بده و دچار هیچ مشکلی هم نشه. حالا چی گوش می‌دی؟
منصور : من داریوش گوش می‌دم.
آیدا : .... نکتشو گرفتم!

لینک تحلیل شخصیت های داستان :
http://robertsafarian.com/?p=141



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۲۶
پری